برایم دعا کن ! اجابتش مهم نیست ! نیاز من آرامشی است که بدانم تو به یاد منی
دیگر نمی نویسمت …! هرکس ... به چشم هایم نگاه کند ! تو را خواهد خواند ...
قـرار بـگـذار … هــر جـای دنـیـا کـِه بـاشی به دیـدارتــو خـواهـم آمد ... چـمـدان خـاطــره ها را هَم خواهـم آورد
آنشرلی هم نشدیم تا یکی از ما بپرسه :آنه ، تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت ؟
به خیال کدامین آرزو ، صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی وفا ؟
وقتی بوی تو را می خواهم به باد هم التماس می کنم خدا که جای خود دارد ...
این روزها سنگین و نحس اند ... چه کنم ؟ لحظات هم بهانه ات می گیرند رفتی و ردپایت در پس کوچه های قلبم باقی مانده است ...
بــآ مـَن از بـودن بـگـــو گـوشــم را کــَـر کـرده هـیـآهـوی نــَـبودنـت
داره برف میاد بیا تو قلبم سرما نخوری ...
آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمان