وقتـﮯ مرا بغل مـﮯکنـﮯ چنان جاذبهﮮ آغوشت به جاذبهﮮ زمین غلبـه مـﮯکنـد کـه روحـم بـه پـرواز درمــﮯآیـد
دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد تا برف از شوق حضورت بهار را لمس کند
عشق یعنی امید ، یعنی طراوت باران ، یعنی سفیدی برف یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن ...