آهسته گفت خدا نگهدارت و در را بست و رفت ... آدم ها چه راحت مسئولیت خود را به گردن خدا می اندازند
تو + خاطراتـت + چـشـمانـت + دسـتانـت + لـبـخندت + اشـکـت ... بی انصاف چـــنــدنــفـــر بـــه یــک نـــفــــر؟
تنها باران است که گاهی در اوج تنهایی من در آن لحظه که هیچ کس نیست با من از تو می گوید ولی درد من از این است که دیریست باران نمی بارد ...
سرمای نبودنت بدتر از سرمای زمستان است به لرزه انداخته چهار ستون دلم را ...
قـرار بـگـذار … هــر جـای دنـیـا کـِه بـاشی به دیـدارتــو خـواهـم آمد ... چـمـدان خـاطــره ها را هَم خواهـم آورد